فرهنگ امروز/ محمدرضا بهشتی:
من معلم فلسفه هستم از این رو، از منظر «فلسفی» مباحث هرمنوتیکی را درباره قرآن مطرح میکنم. درباره موضوع رویکرد هرمنوتیکی به قرآن بحثهای قابل توجهی شده است که متأسفانه در برخی از این مباحث به موضوع هرمنوتیک شتابزده نگریسته میشود؛ به همین دلیل گاهی شنیده میشود که برخی میگویند اصل بحث هرمنوتیکی درباره قرآن ابهام دارد و از مباحث هرمنوتیکی برای تفسیر و فهم قرآن نمیتوان بهره گرفت و این رویکردهای هرمنوتیکی منحصراً برای کتاب مقدس مسیحیان قابل طرح است. در این باره باید گفت مهمترین بحث مطرح شده در هرمنوتیک فلسفی «فهم» است. چنین فهمی اختصاص به فهم قرآن ندارد و دایره وسیعی از موضوعات را شامل میشود. نکتهای که لازم میدانم به آن اشاره کنم این است که همگی میدانیم عهدین -عهد عتیق و عهد جدید- به قلم انسان نگاشته شده است اما به باور پیروان یهودیت و مسیحیت روح القدس در هنگام نگارش این آثار بر نویسندگان نظارت میکرد. در حالی که به باور مسلمانان الفاظ و تعابیر قرآن از سوی خداوند بر قلب پیامبر(ص) وحی شده است. یک برداشت نادرست درباره رویکرد هرمنوتیکی این است که هرمنوتیک «فهم» را سوبژکتیو میکند به این معنا که هرمنوتیک تابع «فهمِ فهمنده» است در حالی که اینگونه نیست. درست است که «فهم» با «فهمنده» شکل میگیرد ولی تنها به وسیله او شکل نمیگیرد. متن صامت نیست.
حال این پرسش مطرح میشود که آیا با دخالت «نقش فهمنده در فهم» دچار سفسطه، نسبیت و شکاکیت میشویم؟ اگر از نسبیت سخن میگوییم باید مراد و منظور خود را روشن کنیم به این معنا که نسبیت را بهطور واضح و روشن تعریف کنیم. علاوه بر این، در تمام این مسائل صحبت بر سر «فهم انسانی» است، فارغ از اینکه خاستگاه سخن کجا بوده است. معتقدم هرمنوتیک، «روش» نیست بلکه «رویکرد» است. برخی در رویکردهای هرمنوتیکی در پی یافتن «روش» هستند ولی روش از آن برنمیآید.
منبع: روزنامه ایران
نظر شما